- گله گزار
- آنکه از کسی یا چیزی گله کند
معنی گله گزار - جستجوی لغت در جدول جو
- گله گزار
- آنکه از کسی یا چیزی شکایت کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکایت گله: خورشید در گله گزاریهایش باز شده بود
شکایت کردن گله کردن
بندرت
بعضی اوقات، به ندرت
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
زمینی که در آن غله بسیار کاشته باشند
زمین بسیار کشت شده
چیزی پر گره، پر از گره، زلف در هم پیچیده: مشاطه زد بگره زار طره ات ناخن عجب که عقده دل وا شود باسانی. (ملاطغرا)
جایی که مردم هرزه چانه و بیهوده گودر آنجا گرد آیند: حرفی که دگر نامزد مجلس شاه است افسانه آیند و روند گله گاه است. (شفائی)
صاحب گله (گوسفندو غیره) آنکه گله رانگهبانی کند و پرورش دهد: گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده و گاوان بدانجا بداشته
شکایت کردن گله کردن
آنکه از کسی یا چیزی گله کند شاکی